۱۲۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۵۵

جز خون به بزم ما می نابی ندید کس
غیر از دل برشته کبابی ندید کس

آیا کدام شیوه، دل آشوب عاشق است؟
روی تو را ز طرف نقابی ندید کس

در دهر گوشه ای که توان زیستن کجاست؟
اینجا به کام جغد، خرابی ندید کس

در حیرتم که شادی و غم را مدار چیست؟
لطفی عیان نگشت و عتابی ندید کس

جز مهر اوکه در دل صدپارهٔ من است
در شیشهٔ شکسته، شرابی ندید کس

یک دل نشد ز چرخ سیه کاسه کامیاب
زین جام سرنگون دم آبی ندید کس

مژگان چو خار در قدم اشک گرم سوخت
آتش فشان چو دیده، سحابی ندید کس

باشد بهشت، صحبت دیوانگان حزین
کز پند عاقلانه عذابی ندید کس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.