۱۰۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۵۷

بی مطرب و می چشم تری را چه کند کس؟
پیمانهٔ خونین جگری را چه کند کس؟

گر صرف نثار قدم یار نگردد
چون اشک گرامی گهری را چه کند کس؟

آشوب دل از سلسلهٔ زلف تو افزود
دیوانهٔ بی پا و سری را چه کند کس؟

گر شوخی حسنت نکند انجمن آرا
چون شمع فروغ نظری را چه کند کس؟

در آتش محرومی رخسار تو دل سوخت
پروانه بی بال و پری را چه کند کس؟

دل بردی و پروای نگهداشتنش نیست
چون چشم تو، بیدادگری را چه کند کس؟

در دل شکن این شکوه حزین ، از سر غیرت
بر لب نفس بی اثری را چه کند کس؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.