هوش مصنوعی: این متن یک غزل عاشقانه است که در آن شاعر به زیبایی و ناز معشوق خود اشاره می‌کند و از عشق و وصال او به عنوان بالاترین آرزو و غایت زندگی یاد می‌کند. همچنین، شاعر از اسارت در زلف معشوق و غم غربتی که با یاد او قابل تحمل می‌شود سخن می‌گوید. در پایان، شاعر از روح حافظ و خشنودی او از این غزل یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و اشارات ادبی کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

شمارهٔ ۵۵۸

جلوهٔ ناز تو ای سرو روان ما را بس
دولت وصل تو از هر دو جهان ما را بس

در اسیری شکن زلف تو ما را دلدار
درغریبی غم تو، مونس جان ما را بس

هوس بوسه ز لعل لب او بی شرمی ست
گل پیغامی از آن غنچه دهان ما را بس

نه دل سیر چمن، نه سر صحرا داریم
در جهان کنج خرابات مغان ما را بس

روح حافظ بود از کلک تو خشنود حزین
از تو این تازه غزل، ورد زبان ما را بس
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.