هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌بستگی خود سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به حال و روز او توجه کند. او از بی‌توجهی معشوق شکایت دارد و از طبیعت و عناصر آن مانند باد (صبا)، برق، و گیاهان می‌خواهد که حال دل زارش را بازگو کنند. شاعر همچنین از بی‌سر و سامانی و جنون خود می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او توجه نشان دهد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات مربوط به دل‌بستگی و جنون نیاز به بلوغ عاطفی و فکری دارد.

شمارهٔ ۵۶۰

ای طرّه برافشانده، خدا را ز گدا پرس
احوال پریشانی ما را ز صبا پرس

تا کی گذری از بر ما مست تغافل
یک بار ز حال دل شیدایی ما پرس

ای برق به خرمن زده، از خار میندیش
حال دل زار، از لب هر برگ گیا پرس

گر بی سر و سامانی صحرای جنون را
خواهی که بدانی، ز من آبله پا پرس

افتاد اها حزین در قدم محمل نازت
بی تابی حال دل او را ز درا پرس
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.