هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم‌های دیرینه، بی‌کسی، و حسرت‌های خود سخن می‌گوید. او احساس می‌کند که عمرش به بیهودگی گذشته و همچون طفلی ناتوان است که اختیار زندگی خود را ندارد. از می‌های گذشته مست و خراب است و از دنیا رویگردان شده است. همچنین، از نداشتن متاعی برای آراستن بساط زندگی خود شکایت دارد و دلش را همچون آیینه‌ای صاف کرده است.
رده سنی: 18+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مستی و خرابی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۵۷۸

بود یارم غم دیرینهء خویش
پریزادم دل بی کینهٔ خویش

عنانم درکف طفلی ست خود رای
ندانم شنبه و آدینهٔ خویش

بود عمری که می سازد چو شیران
تن آزاده با پشمینهء خویش

به امّیدگشاد تیر نازی
هدف دارم به حسرت سینهٔ خویش

نیاراید بساطم را متاعی
چو داغم، گوهر گنجینهٔ خویش

نمی باشد خماری مستیم را
خرابم از می پارینهٔ خویش

حزین از هر دو عالم تافتم روی
ز دل کردم چو آب، آیینه خویش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.