هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند شمع، پروانه و آتش، به توصیف عشق و فداکاری می‌پردازد. شاعر از عشق و سوزش درونی خود سخن می‌گوید و به مفاهیمی مانند فداکاری، رسوایی، شرم و پشیمانی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای سنین پایین‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی استعاره‌ها و مفاهیم مانند رسوایی و سوزش درونی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۹۱

ای نثار ره تیغ تو سرافشانی شمع
داغ سودای تو آرایش پیشانی شمع

تا سحر در حرم وصل تو پا بر جا بود
کس درین بزم ندیدم به گرانجانی شمع

آنقدر ضبط زبان کردکه در بزم تو سوخت
رشک می آیدم از طرز سخندانی شمع

خوش به آرام ازین مرحله در شبگیر است
سفر از خود نتوان کرد به آسانی شمع

عرق شرم فرو ریزدش از پیشانی
خجل از روی تو شد چهره نورانی شمع

سودی از سوختن خرمن پروانه نکرد
لب گزیدن بود آثار پشیمانی شمع

پرده پوشی نتوان کرد به رسوایی ما
که لباسی نشود جامه عریانی شمع

غم و شادی همه یک کاسه کند آتش عشق
گریه ناکی نتوان یافت به خندانی شمع

فکر آن است که در پای تو ریزد جان را
می توان یافتن، از سر به گریبانی شمع

شب چو سازد گل روی تو رقم پردازم
بر سر خامه زنم لالهٔ نعمانی شمع

ما و دلدار ز یک شعله کبابیم حزین
سوخت پروانهٔ ما را غم پنهانی شمع
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.