هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس شرم و پشیمانی خود سخن می‌گوید. او از توبه بی‌ثمر در بهار، میگساری، تهیدستی، و عشق ناکام خود ابراز ندامت می‌کند. همچنین، از ناتوانی در رهایی از رنج‌ها و وابستگی‌های عاطفی شکایت دارد. در نهایت، به امید بخشایش و تسلی خاطر، به درگاه خداوند متوسل می‌شود.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عرفانی و عاطفی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره‌هایی به میگساری و رنج‌های عشق دارد که مناسب گروه سنی بالاتر است.

شمارهٔ ۶۱۴

شدم ز توبهٔ بی صرفه در بهار خجل
مباد از رخ پیمانه میگسار خجل

ز مایه داری اشکم خوش است خاطر دوست
خدا کند، نکند دل مرا ز یار خجل

نکردمش گرو باده از گرانجانی
شدم ز خرقهٔ پشمینه در خمار خجل

فکنده مهره به ششدر مرا تهیدستی
نشسته ام ز حریفان بد قمار خجل

دل فسرده مرا کرده ز آب دیدهٔ خویش
چو تخم سوخته، از ابر نوبهار خجل

نه دست عقده گشایی نه ذوق تسلیمی
چو من مباد کس از جبر و اختیار خجل

به این دو قطره ی خون می کنم گل افشانی
اگر نگردم از آن نازنین سوار خجل

گلوی تشنه من موج خیز کوثر شد
چرا نباشم از آن تیغ آبدار خجل؟

خدای را لب پیمانه بر لبم دارید
گران خمارم و از دست رعشه دار خجل

چه شکرها که ندارم ز بی سرانجامی
چو دیگران نیم از روی روزگار خجل

به زیر تیغ تو از شرم ناشکیبایی
چو شمع می گزم انگشت زینهار خجل

نه دل به جا و نه دین، تا کنم نثار، حزین
نشسته ام به سر راه انتظار خجل
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.