هوش مصنوعی: این شعر از درد و رنج عاشقانه، فراق و جنون سخن می‌گوید. شاعر با تصاویری مانند خون جگر، پنبهٔ داغ، میکدهٔ درد و... احساسات آشفته و دل آزرده خود را بیان می‌کند. او از بی‌کسی در رنج خود می‌نالد و فراق را پرآشوب‌تر از عشق می‌داند. همچنین، اشاره‌ای به سرگشتگی و گم‌گشتگی در راه زندگی دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه، درد و رنج، و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی تصاویر مانند 'خون جگر' و 'پنبهٔ داغ' ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۶۳۹

سر تا قدم از خون جگر، غیرت باغم
گلرنگ تر از لاله بود پنبهٔ داغم

در میکدهٔ درد، چو من نیست حریفی
جوشد ز لب خویش چو تبخاله ایاغم

دارم دلی آزرده تر از خاطر مجنون
آشفته تر از طرهٔ لیلی ست دماغم

تا شور جنون داشت دلم، درد یکی بود
از عشق، پرآشوبتر افتاد فراغم

سرگشتگیم برد ز ره راهنما را
صد خضر درین بادیه گم شد به سراغم

منقار بریدند ز مرغان چمن سیر
خاطر چه گشاید ز نوا سنجی زاغم

افزود حزین آتشم افسانهٔ ناصح
چون لاله ازین باد برافروخت چراغم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.