هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از غم و اندوه خود میگوید، از عشق نافرجام و دوری از معشوق شکایت میکند و از تنهایی و حسرت خود سخن میگوید. او از نالههایش، خاموشی در کوی معشوق، و گذر بهار در قفس زندگی خود یاد میکند. همچنین به نگاه نارس و مینوشی کم اما خمار زیاد اشاره میکند. در پایان، امیدوار است که صبحی بیاید و نفسی تازه کند، اما در نهایت خود را محو و حزین میبیند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و غمانگیز است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و حسرت ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۶۴۰
ترسم که پریشان شود از ناله غبارم
در کوی تو خاموشی از آن است شعارم
این مژده ز من بال فشانان چمن را
کنج قفس امسال گذشته ست بهارم
نارس نگهی دیدم و آشفته ترم ساخت
ساقی می کم داد و فزون گشت خمارم
پیداست که خواهی به سر تربتم آمد
چون دل نتپد بی سببی سنگ مزارم
ای صبح بیا هم نفسم باش زمانی
شاید به صفا با تو دمی چند برآرم
محویم حزین از دل چون آینه خویش
افتاده به دیدار پرستی سر و کارم
در کوی تو خاموشی از آن است شعارم
این مژده ز من بال فشانان چمن را
کنج قفس امسال گذشته ست بهارم
نارس نگهی دیدم و آشفته ترم ساخت
ساقی می کم داد و فزون گشت خمارم
پیداست که خواهی به سر تربتم آمد
چون دل نتپد بی سببی سنگ مزارم
ای صبح بیا هم نفسم باش زمانی
شاید به صفا با تو دمی چند برآرم
محویم حزین از دل چون آینه خویش
افتاده به دیدار پرستی سر و کارم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.