۱۰۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۴۶

خراباتی نژادم دلق شیادانهای دارم
صراحی در بغل، در آستین پیمانه ای دارم

به ناقص فطرتان بخشیده ام دنیا و عقبا را
گدای کوی عشقم همت مردانه ای دارم

ز جانان می گریزم، شور استغنا تماشا کن
به هجران می ستیزم خوی بی باکانه ای دارم

بود پیر خرابات از کرم دست مرا گیرد
اگر هشیارم اما لغزش مستانه ای دارم

درین دیماه بی برگی شوم همخانه با بلبل
که من هم انتظار بی وفا جانانه ای دارم

زیاد نشئه حسن دلارام خون آغوشی
چو چشم خوش نگاهان در بغل پیمانه ای دارم

حزین از سرگذشت دلکش خود پای کوبانم
زبان و گوش محو لذت افسانه ای دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.