هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تنهایی، پریشانی و حسرت‌های خود سخن می‌گوید. او از عشق ناکام، ندامت از گذشته و بی‌قراری روحی خود می‌نالد. با وجود دردها، به عشق و می‌نوشی به عنوان تسلی‌بخش اشاره می‌کند و از همنشینی با خموشی و خلوت با خود یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به می‌نوشی و حسرت‌های وجودی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۶۴۷

پریشان خاطرم از همنشینان عزلتی دارم
خموشی صحبت خاصی ست، با خود خلوتی دارم

نمی آرد دل آزرده تاب نکهت زلفش
دماغ آشفته ام، از بوی سنبل وحشتی دارم

سر خجلت به پیش افکنده ام از کرده های خود
به بیکاری سر آرم عمر را تا فرصتی دارم

نه جان را وصل دلخواهی، نه دل را قوت آهی
من حسرت نصیب از زندگانی تهمتی دارم

نباشد بهتر از می در کف دریادلان چیزی
به زاهد جام خود را چون نبخشم؟ همّتی دارم

به تن دارم تب گرمی، به لب دارم دم سردی
مرا بیماری عشق است، بر جان منّتی دارم

نمی یابم سراغ لیلی رم خورده خود را
به یاد وحشتش، با چشم آهو الفتی دارم

کسی هرگز نبیند راه از خود رفتن ما را
حزین ، از حلقه مجلس، کمند وحدتی دارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.