۱۲۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۶۱

دل را به نهانخانهٔ دیدار فرستیم
این نامهٔ سربسته به دلدار فرستیم

یک سجدهٔ مستانهٔ که سر جوش نیاز است
از دور به آن سایهٔ دیوار فرستیم

مشکل که سر از نافه دگر مشک برآرد
گر تاری از آن طرّه به تاتار فرستیم

واپس نفرستیم، تهیدست صبا را
ما بوی تو را تحفه به گلزار فرستیم

ناموس چه ارزد که به رندی ندهیمش؟
این خرقهٔ پشمینه به خمّار فرستیم

از ذروهٔ تقدیس، به طور تن خاکی
ما موسی جان را پی دیدار فرستیم

یک مسأله از مشرب بی رنگی عشق است
از سبحه پیامی که به زنّار فرستیم

جان را چه بقا گر نشود واصل جانان؟
این قطره به آن قلزم زخّار فرستیم

در عشق تو داغ خوشی افتاده به دستم
این لاله به آرایش دستار فرستیم

صد خسته گرفته ست سر تیر نگاهت
ما هم به امیدی دل افگار فرستیم

تا غوطه زند تلخی جان در شکرستان
پیغامی از آن لعل شکربار فرستیم

گر یار سخندان طلبد شعر حزین را
این خوش غزل از کلک گهربار فرستیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.