هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رهایی و آزادی خود از محیطی تاریک و پست سخن می‌گوید. او خود را به شمعی روشن‌گر، شبنمی جذب‌شده به خورشید، و موجی رها از دریا تشبیه می‌کند و تأکید می‌کند که با عزت و پاکی از دنیایی پست جدا شده است. در نهایت، او از هدر رفتن عمر خود در جمع نابینایان اظار می‌کشد و با اعلام خروج از دنیای دون‌پرور، احساس رهایی خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، انتقادهای پنهان در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۶۷۶

ز هند تیره دل چون شمع روشنگر برون رفتم
به پای خود به این شهر آمدم با سر برون رفتم

چو آن شبنم که گیرد جذبهٔ خورشید دامانش
سبکروحانه بی امداد بال و پر برون رفتم

به من نگذاشت دوران سبک سر، قوّت پایی
چو موج از سینه، زین دریای بی لنگر برون رفتم

نگشت آلودهٔ پستیِّ همّت دامن پاکم
ازین عالم چو خورشید بلند اختر برون رفتم

چو شمع بزم کوران تا به کی بیهوده بگدازم؟
حزین ، از کشور گردون دون پرور برون رفتم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.