هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس حسرت، ناامیدی و حیرت خود در عشق و زندگی سخن می‌گوید. او از غبار حسرت، چشمی به رنگ دیوار، آتش زدن مغبچگان در میکده، خرقه و زنار، غرور سبحه، ساغر به دست در بازار، حیرت از جمال معشوق و آیینه‌وار پشت به دیوار ایستادن یاد می‌کند. در نهایت، او بیان می‌کند که اگر از ناز خریدار خبر داشت، هرگز از چاه بیرون نمی‌آمد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۶۸۲

از بس غبار حسرت دیدار داشتم
چشمی به رنگ رخنهٔ دیوار داشتم

آتش زدند مغبچگانش به میکده
یک خرقه وار، رشتهٔ زنّار داشتم

شاید غرور سبحه ام از دل برون رود
ساغر به دست، بر سر بازار داشتم

از حیرت جمال تو ای برق خانه سوز
آیینه وار، پشت به دیوار داشتم

هرگز برون ز چاه نمی آمدم حزین
گر من خبر ز ناز خریدار داشتم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.