۱۱۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۸۲

از بس غبار حسرت دیدار داشتم
چشمی به رنگ رخنهٔ دیوار داشتم

آتش زدند مغبچگانش به میکده
یک خرقه وار، رشتهٔ زنّار داشتم

شاید غرور سبحه ام از دل برون رود
ساغر به دست، بر سر بازار داشتم

از حیرت جمال تو ای برق خانه سوز
آیینه وار، پشت به دیوار داشتم

هرگز برون ز چاه نمی آمدم حزین
گر من خبر ز ناز خریدار داشتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.