۱۵۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۹۶

اشک کبابم، از دل سوزان فروچکم
خون دلم، ز دیدهٔ گریان فروچکم

تا گوهرم طراز کلاه و کمر شود
از ابر تیغ بر سر میدان فروچکم

آن اشک حسرتم که ز صبرم گذشته کار
از دل برآیم و به گریبان فروچکم

سیر نزولیم، به هوس می زند صلا
از ابر دل به دامن مژگان فروچکم

نتوان گذاشت تشنه لبان را در انتظار
از بحر خیزم و به بیابان فروچکم

رنگین کرشمه ام ز نگاه ستمگران
مرهم بهای زخم شهیدان فروچکم

تا آبیاری گل و ریحان کنم حزین
چون نغمهٔ تر، از لب مرغان فروچکم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.