هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رهایی روح از قفس تن و جدایی از دنیای مادی سخن می‌گوید. او با تشبیهات زیبا مانند شمع، سرو، و پروانه، احساس غم و اندوه خود را از زندگی بیان می‌کند و در نهایت به سوی آزادی و وادی قدس می‌رود. همچنین، از ناکامی در عشق و پیمان‌شکنی معشوق شکایت دارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مضامین عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۷۰۶

من روشن روان غافل به زندان بدن رفتم
کشیدم آتشین آهی، چو شمع از خویشتن رفتم

گران جان نیستم در گلستان چون سرو پا در گل
سبک روحانه چون باد بهاران از چمن رفتم

نشد بال و پر پروانه ام گرم از تف شمعی
بساط زندگی افسرده بود، از انجمن رفتم

کشند آزادگان وادی قدس انتظارم را
وداعی ای گران جانان آب و گل که من رفتم

به ناکامی نشستن هم حزین اندازه ای دارد
به صد حسرت ز کویت رفتم، ای پیمان شکن رفتم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.