هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های آن سخن می‌گوید. او با وجود واماندگی، خود را آمادهٔ سفر می‌داند و از خردی که در عاشقی بی‌فایده است، شکایت دارد. وی از دردها و اشک‌هایش می‌گوید و خود را همچون خورشید و شمعی می‌داند که در آتش عشق می‌سوزد. همچنین، او از تأثیرگذاری عمیق خود بر جهان پیرامونش سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۷۰۸

چه پروا توشهٔ واماندگی چون در کمر دارم
به جایی می رسم اکنون که سامان سفر دارم

خرد در عاشقی بر من عبث افسانه می خواند
درین مکتب کتاب هفت ملت را ز بر دارم

یتیمان محبت را وفایی دایه نگذارد
که با هر قطره اشک گرم خود لخت جگر دارم

عجب نبود اگر زرّین چو خورشید است مژگانم
خیال آتشین رخساره ای شمع نظر دارم

کهن ویرانهٔ عالم، حزین از من خطر دارد
که طوفانی نهان در آستین از چشم تر دارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.