هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و اندوه عمیق خود می‌گوید که باعث آشفتگی حال او شده است. او از تب ناشی از گرفتاری‌هایش سخن می‌گوید که استخوان‌هایش را می‌سوزاند و امیدوار است که با کمک آزادگان از این وضعیت رهایی یابد. همچنین، او خود را مانند سبزه‌ای خوابیده در بستان توصیف می‌کند و از آوارگی و غربت خود می‌نالد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

شمارهٔ ۷۱۵

ز بس دارد غم آن گل عذار آشفته احوالم
گشاید جوی خون از دیدهٔ آیینه، تمثالم

ز تاثیر گرفتاری، تبی در استخوان دارم
که می سوزد در و بام قفس را سودن بالم

مگر آید ز فیض همّت آزادگان کاری
به دام افتادهٔ این رشته های سست آمالم

ز بی پروایی نازآفرین سرو سرافرازی
درین بستان سرا چون سبزهٔ خوابیده پا مالم

حزین از آشیان آواره ام شاید مگر ریزد
به بسمل گاه او گرد غریبی از پر و بالم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.