هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از زبان عاشقی بیان میشود که خود را کاملاً درگیر و اسیر عشق دانسته و از عقل و خرد فاصله گرفته است. شاعر خود را آزادهی عشق میداند و معتقد است که عشق، رمز و رازهایی دارد که حتی افلاطون نیز از آن بیخبر است. او در مستی عشق غرق شده و خود را ساقی، پیمانه و بادهی عشق میپندارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانهی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعارههای بهکاررفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارند.
شمارهٔ ۷۱۸
نگاهی کن به حالم، دل به یغما دادهٔ عشقم
نمی خیزد غبار من ز جا، افتاده ی عشقم
سر از احوال من عقل گران جان در نمی آرد
سراپای دو عالم گشتم و بر جاده ی عشقم
رموز معنی از من پرس، افلاطون چه می داند؟
نیم از روستای عقل، شهری زاده ی عشقم
به اوج سدره پرواز مرا کی سر فرود آید؟
قفس پرورده ی تن نیستم آزاده ی عشقم
ورق باشد به دستم از بیاض صبح روشن تر
که تعلیم سخن داده ست لوح سادهٔ عشقم
به چشم یار ماند مستی دنباله دار من
که خود ساقیّ و خود پیمانه و خود بادهٔ عشقم
حزین از دل چرا نومید باشم در طلبکاری
که خالی نیستم از جذبه ای، بیجادهٔ عشقم
نمی خیزد غبار من ز جا، افتاده ی عشقم
سر از احوال من عقل گران جان در نمی آرد
سراپای دو عالم گشتم و بر جاده ی عشقم
رموز معنی از من پرس، افلاطون چه می داند؟
نیم از روستای عقل، شهری زاده ی عشقم
به اوج سدره پرواز مرا کی سر فرود آید؟
قفس پرورده ی تن نیستم آزاده ی عشقم
ورق باشد به دستم از بیاض صبح روشن تر
که تعلیم سخن داده ست لوح سادهٔ عشقم
به چشم یار ماند مستی دنباله دار من
که خود ساقیّ و خود پیمانه و خود بادهٔ عشقم
حزین از دل چرا نومید باشم در طلبکاری
که خالی نیستم از جذبه ای، بیجادهٔ عشقم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.