۱۰۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۲۲

خشت خرد به روزنه قال می زنیم
در سومنات عشق، دم از حال می زنیم

کوتاهتر، ز تار نگاه تغافل است
از بس گره به رشتهٔ آمال می زنیم

از لب گذشته است چو گل موج خون دل
بازپچه خنده بر رخ اطفال می زنیم

جز داغ عشق، آیت دیگر نشان نداد
سی پارهٔ دلی که، ازو فال می زنیم

گلگون به چشم بوالهوسان جلوه می کند
از بس تپانچه بر رخ اقبال می زنیم

این سایهٔ بلند ز سرو ریاض کیست؟
عمری درین هواست پر و بال می زنیم

ریحان ماست خنجر و تیغ و سنان حزین
خود را به قلب غمزهٔ قتّال می زنیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.