۱۲۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۲۵

از شام هجر منّت دیدار می کشم
از خواب ناز دولت بیدار می کشم

تا کی خورم ز عقل سیه کاسه خون دل؟
مستانه یک دو ساغر سرشار می کشم

یک چند می کنم گرو باده رخت خویش
تا چند بار جبّه و دستار می کشم؟

برده ست حسن ساده آزادگی دلم
بهر چه ناز سبحه و زنار می کشم

بر دوش از خمار سرم بار می شود
تا پا ز آستانهٔ خمّار می کشم

جایی به از چمن نبود میگسار را
دامان تر چو ابر به گلزار می کشم

صد زخم می خورد رگ جان چون قلم حزین
تا گوهری به رشته گفتار می کشم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.