هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از ناامیدی و دلشکستگی خود از معشوق بیوفا سخن میگوید و بیان میکند که دیگر امیدی به خیر و خوبی از او ندارد. او خود را مانند کعبهای راندهشده میداند که جایی برای پناه ندارد و نه لیاقت برهمنان را دارد و نه سزاوار دیرنشینان است. شاعر با وجود درد و رنج، همچنان عشق و نور محمدی را در دل خود نگه داشته و از افتخارات دنیوی مانند طلحه و زبیر بینیاز است. در نهایت، او خود را بهسان پرندهای میداند که بهسوی عرش پرواز میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربههای عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و اشارات تاریخی و مذهبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۷۳۶
لب عرض شکوه خامش نه ز بیم غیر دارم
ز تو بی وفا ستمگر چه امید خیر دارم
من کعبه رانده را دل به کجا فروشد آیا؟
نه لیاقت برهمن نه سزای دیر دارم
همه جا روم ولیکن ننهم برون ز دل پای
قدمی چو نقطه بر جا قدمی به سیر دارم
دل من ز نور احمد به چراغ طور خندد
نه قفای طلحه گیرم نه سر زبیر دارم
سر سدره برفرازد ز حزین نیم بسمل
هله عرشیان که از دل پر و بال طیر دارم
ز تو بی وفا ستمگر چه امید خیر دارم
من کعبه رانده را دل به کجا فروشد آیا؟
نه لیاقت برهمن نه سزای دیر دارم
همه جا روم ولیکن ننهم برون ز دل پای
قدمی چو نقطه بر جا قدمی به سیر دارم
دل من ز نور احمد به چراغ طور خندد
نه قفای طلحه گیرم نه سر زبیر دارم
سر سدره برفرازد ز حزین نیم بسمل
هله عرشیان که از دل پر و بال طیر دارم
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.