۱۲۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۵۲

ز خط گلعذاران است سودایی دماغ من
نمک پرورده ی شور بهاران است داغ من

دمی در گلشنم، ضبط زبان خود کن ای بلبل
که نازکتر بود از پرده های گل دماغ من

کند سر دو عالم را، ز مستی نقل محفلها
کنی در ساغر جمشید اگر دُردِ ایاغ من

من بی حاصل از بس دورگرد مقصد خویشم
نفس در سینه ی برق است سوزان، در سراغ من

چو شمع از جان گدازی می کنم محفل فروزیها
حزین تا من نمی سوزم، نمی سوزد چراغ من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.