۱۴۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۵۵

دیدی چهاکرد، غم با دل من؟
رسوا دل من، شیدا دل من

نور جمالت، شمع تجلی
تن کوه طور و موسی دل من

از خاطرم برد یاد تو تنگی
در خانه دارد، صحرا دل من

دارد تماشا خوش با تو سودا
خارا دل تو، مینا دل من

گرکافرم گفت زاهد، و گر مست
از کس ندارد پروا دل من

کرده ست جانان در جان تجلّی
در قطره دارد، دریا دل من

روز ازل سوخت داغت حزین را
آتش تو بودی، سینا دل من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.