۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۹۰

دارد ستاره ریز، مرا آفتاب تو
عالم خراب چشمم و چشمم خراب تو

هشیاریم غنوده بالین بیخودی ست
هوش از سرم برد نگهِ نیم خواب تو

چون آمدی به کلبهٔ ما، روز کن شبی
اینک دلم کباب تو، خونم شراب تو

کردی ورق ورق دل صد پارهٔ مرا
آیا کدام شد ورق انتخاب تو؟

مشکین خطی به ساغر لعلی فکنده ای
آیا چه بود در قدح این مشک ناب تو؟

لبریز غم بود دل و این طرفه معجزی ست
کز شیشه شکسته نریزد شراب تو

آتش به جان و دل زدهٔ کیستی حزین
دوزخ گریزد از نفس سینه تاب تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.