هوش مصنوعی: این شعر از نارضایتی و اندوه شاعر از بی‌توجهی معشوق سخن می‌گوید. شاعر از این که معشوق با نگاهش دل او را شاد نکرده و او را آزاد نگذاشته، ابراز تاسف می‌کند. همچنین، از بی‌وفایی معشوق و عدم توجه به عاشق (فرهاد) گلایه می‌کند. شعر پر از استعاره‌ها و تشبیه‌های زیبا مانند مرغ اسیر، شمع و باد، و درخت وادی ایمن است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و اندوهگین است و درک برخی از استعاره‌ها و مفاهیم عمیق آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند «جلّاد» و «خون ریختن» ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۸۲۱

گاهی به نگاهی دل ما شاد نکردی
حیف از تو که ویرانه ای آباد نکردی

صد بار ز گلزار خزان رفت و گل آمد
وین مرغ اسیر از قفس آزاد نکردی

ای خسرو شیرین دهنان این نه وفا بود
یک ره گذری جانب فرهاد نکردی

بر خویش مبال ای شجر وادی ایمن
یک جلوه چو آن حسن خداداد نکردی

کی بیهده دل در بغل خویش توان داشت
گر جلوه در این شیشه پریزاد نکردی؟

داغم که چرا خون مرا ریخت تغافل
مردم که چرا آن مژه جلّاد نکردی

از سیر چه فیض ار نبود راه خطرناک؟
ای شمع شبی رو به رَهِ باد نکردی

باید ز تو آموخت حزین رشک محبت
لبریز فغان بودی و فریاد نکردی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.