هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حزین لاهیجی، بیانگر درد و رنج ناشی از عشق نافرجام و جدایی است. شاعر با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، از عهدشکنی معشوق، حیرانی ناشی از دیدار او، و تأثیر عمیق عشق بر روح و جان خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی پیچیده است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی و استعاره‌های به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۸۲۲

ای عهد شکن، با تو اگر کار نبودی
کار دل ما این همه دشوار نبودی

نگذاشتمی آینه ی روی تو از دست
گر باعث حیرانی دیدار نبودی

گر کفر نمی خواست ز ما پیر خرابات
بر گردن جان زلف تو زنّار نبودی

در خواب توانستی اگر روی تو دیدن
در هر دو جهان دیده ی بیدار نبودی

سرگشته نمی دید کسی خلوتیان را
گر یوسف ما بر سر بازار نبودی

مجنون مرا راه کجا بود به محمل؟
گر جلوهٔ او قافله سالار نبودی

گر غالیه سا خال و خط یار نمی گشت
سنبل به بغل، مشک به خروار نبودی

بردندی اگر از می دوشینه ی ما بوی
یک کس به در میکده هشیار نبودی

از تیه کجا بود ره وادی طورم؟
گر نور رخش شمع شب تار نبودی

می سوخت قفس را اثر نالهٔ بلبل
گر پیک صبا قاصد گلزار نبودی

می داد اگر دل به حرم راه حزین را
فارغ ز جهان، ساکن خمّار نبودی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.