هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غزلگونه، بیانگر درد و رنج شاعر از فراق و نبود معشوق است. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند شمع، خرابات، صومعه، گل، باد صبا و... احساسات خود را بیان میکند. او از معشوق میپرسد که در نبودش چه کسی آرامشبخش جان و دل او بوده است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از برخی استعارهها و اصطلاحات ادبی可能需要 دانش ادبی پایه برای درک کامل.
شمارهٔ ۸۲۳
سیمین بدنا! شمع شبستان که بودی؟
من سوختم، آرایش ایوان که بودی؟
نگذاشته ای دین به خرابات نشینان
در صومعه، غارتگر ایمان که بودی؟
خار عجبی بود به چشم از ره خوابم
دوشینه گل جیب و گریبان که بودی؟
آشفته شد ای باد صبا از تو دماغم
در سلسلهٔ زلف پریشان که بودی؟
هر زخم تو لب می مکد از جوش حلاوت
ای دل هدف ناوک مژگان که بودی؟
شب با که نشستی، سر زلفت که به کف داشت؟
جانان من، آرام دل و جان که بودی؟
پیدا بود از لعل تو پیمانه کشیها
ای عهد شکن بر سر پیمان که بودی؟
بی لعل تو الماس بود روزی داغم
ای شور قیامت نمک خوان که بودی؟
آرام نگردید درین دشت نصیبت
ای سیل، خروشان کهِ جوشان که بودی؟
جان مست حزین می شود از طرز صفیرت
دستان زنِ خوش لهجهٔ بستان که بودی؟
من سوختم، آرایش ایوان که بودی؟
نگذاشته ای دین به خرابات نشینان
در صومعه، غارتگر ایمان که بودی؟
خار عجبی بود به چشم از ره خوابم
دوشینه گل جیب و گریبان که بودی؟
آشفته شد ای باد صبا از تو دماغم
در سلسلهٔ زلف پریشان که بودی؟
هر زخم تو لب می مکد از جوش حلاوت
ای دل هدف ناوک مژگان که بودی؟
شب با که نشستی، سر زلفت که به کف داشت؟
جانان من، آرام دل و جان که بودی؟
پیدا بود از لعل تو پیمانه کشیها
ای عهد شکن بر سر پیمان که بودی؟
بی لعل تو الماس بود روزی داغم
ای شور قیامت نمک خوان که بودی؟
آرام نگردید درین دشت نصیبت
ای سیل، خروشان کهِ جوشان که بودی؟
جان مست حزین می شود از طرز صفیرت
دستان زنِ خوش لهجهٔ بستان که بودی؟
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.