۱۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۲۳

سیمین بدنا! شمع شبستان که بودی؟
من سوختم، آرایش ایوان که بودی؟

نگذاشته ای دین به خرابات نشینان
در صومعه، غارتگر ایمان که بودی؟

خار عجبی بود به چشم از ره خوابم
دوشینه گل جیب و گریبان که بودی؟

آشفته شد ای باد صبا از تو دماغم
در سلسلهٔ زلف پریشان که بودی؟

هر زخم تو لب می مکد از جوش حلاوت
ای دل هدف ناوک مژگان که بودی؟

شب با که نشستی، سر زلفت که به کف داشت؟
جانان من، آرام دل و جان که بودی؟

پیدا بود از لعل تو پیمانه کشیها
ای عهد شکن بر سر پیمان که بودی؟

بی لعل تو الماس بود روزی داغم
ای شور قیامت نمک خوان که بودی؟

آرام نگردید درین دشت نصیبت
ای سیل، خروشان کهِ جوشان که بودی؟

جان مست حزین می شود از طرز صفیرت
دستان زنِ خوش لهجهٔ بستان که بودی؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.