۱۶۴ بار خوانده شده
من صیدم و دام، زندگانی
زندان مدام، زندگانی
باشد به مذاق پخته مغزان
اندیشِهٔ خام، زندگانی
کام از لب یار برنیامد
کردم ناکام، زندگانی
جمشید منم، اگر برآید
با ساقی و جام، زندگانی
بی شهد لب شکر فروشت
زهر است به کام، زندگانی
خاصان تو، از حیات سیرند
ارزانی عام، زندگانی
دارد اجل از حیات من ننگ
نازم به کدام زندگانی؟
صبح نفسم به صد کدورت
آورده به شام زندگانی
جز من که ز عشق در حیاتم
نابوده به وام زندگانی
در یک شب هجر یار چون شمع
کردیم تمام، زندگانی
گرداب بلا بود حزین را
بی گردش جام، زندگانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
زندان مدام، زندگانی
باشد به مذاق پخته مغزان
اندیشِهٔ خام، زندگانی
کام از لب یار برنیامد
کردم ناکام، زندگانی
جمشید منم، اگر برآید
با ساقی و جام، زندگانی
بی شهد لب شکر فروشت
زهر است به کام، زندگانی
خاصان تو، از حیات سیرند
ارزانی عام، زندگانی
دارد اجل از حیات من ننگ
نازم به کدام زندگانی؟
صبح نفسم به صد کدورت
آورده به شام زندگانی
جز من که ز عشق در حیاتم
نابوده به وام زندگانی
در یک شب هجر یار چون شمع
کردیم تمام، زندگانی
گرداب بلا بود حزین را
بی گردش جام، زندگانی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.