هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که به مفاهیمی مانند نور، عشق، جدایی، وصال، بی‌خودی و رهایی از قید و بندهای دنیوی می‌پردازد. شاعر از عشق به عنوان نوری که دو عالم را روشن می‌کند سخن می‌گوید و از هجران و درد فراق شکوه می‌کند. همچنین، به مفاهیمی مانند پرواز روح، بی‌خودی عرفانی و رهایی از دغدغه‌های دنیوی اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و انتزاعی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند.

شمارهٔ ۸۷۴

توکز رخ شمع طور و چشم جان، نور نظر باشی
چه خواهد شد سرت گردم، شب ما را سحر باشی؟

دو عالم از فروغ روی او، یک چشم بینا شد
نبینی روی هجران را، اگر صاحب نظر باشی

سروش مقدم جانان رسید، از بال پروازت
مرا ای هدهد جان زنده کردی، خوش خبر باش

برآ از خود، فضای بیخودی را هم تماشا کن
چرا چون برق، درقید حیات مختصر باشی؟

سَرِ پایی بزن مستانه، سامان دو عالم را
چرا از فکر صندل، در خمار دردسر باشی؟

پریشانی بود موج خطر، پرشور دریا را
کنی گردآوری گر قطرهٔ خود را، گهر باشی

حزین ، افشاندن دامن، ندارد این قدر کاری
برای خردهٔ جان، چند لرزان، چون شرر باشی؟
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.