هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از درد فراق و غمهای عشق سخن میگوید. او با یار خود گفتوگو میکند و از بیصبری و نالههای خود میگوید. یارش به او توصیههایی مانند تحمل بیشتر، کاهش ناله و نوشیدن باده برای سبکباری میکند. شاعر همچنین از پیچیدگیهای زمانه و رنجهای عشق مینالد و در نهایت به بیقراری و اشکهای خود اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و عارفانه عمیق است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند نوشیدن باده و نالههای عاشقانه ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب یا نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۸۷۵
با یار گفتم از غم بسیار، اندکی
گفتا که هست حوصله درکار، اندکی
تاکی به ناز، دیده فروبستهای ز من؟
یکبار دامن مژه بردار، اندکی
گفتا نگه به خواب بهار تغافل است
از ما بپوش دیدهٔ خونبار اندکی
گفتم فغان من نگذارد تو را به خواب
گفتا گلوی ناله بیفشار اندکی
ای مطرب ستم، بزن آهسته زخمه را
نازکتر است دل، ز رگ تار، اندکی
ای ساقی صفا، به قدح ریز باده را
تا از خرد، شویم سبکبار اندکی
بستم کمر ز شوق تو در راه برهمن
ماند به تار زلف تو زنار، اندکی
ناز وکرشمه، در دل بلبل شکسته است
بو برده است تا ز تو، گلزار اندکی
بسیار دیده ام خم و پیچ زمانه را
مشکل فتاده با تو سر و کار، اندکی
باشد نخست مشکلم این کز فراق تو
طاقت نمانده در دل بیمار اندکی
حیرت ز خویش می بردم در وصال تو
گر وارهم ز حسرت دیدار اندکی
ما هم روانه ایم به دربای بی کنار
ای سیل اشک، پای نگهدار، اندکی
از راه دور آمده ام، در دیار تن
جان، پشت داده است به دیوار، اندکی
خوشتر حزین ، که در غم دیرینه تن زنم
بی صرفه گو بود لب اظهار، اندکی
گفتا که هست حوصله درکار، اندکی
تاکی به ناز، دیده فروبستهای ز من؟
یکبار دامن مژه بردار، اندکی
گفتا نگه به خواب بهار تغافل است
از ما بپوش دیدهٔ خونبار اندکی
گفتم فغان من نگذارد تو را به خواب
گفتا گلوی ناله بیفشار اندکی
ای مطرب ستم، بزن آهسته زخمه را
نازکتر است دل، ز رگ تار، اندکی
ای ساقی صفا، به قدح ریز باده را
تا از خرد، شویم سبکبار اندکی
بستم کمر ز شوق تو در راه برهمن
ماند به تار زلف تو زنار، اندکی
ناز وکرشمه، در دل بلبل شکسته است
بو برده است تا ز تو، گلزار اندکی
بسیار دیده ام خم و پیچ زمانه را
مشکل فتاده با تو سر و کار، اندکی
باشد نخست مشکلم این کز فراق تو
طاقت نمانده در دل بیمار اندکی
حیرت ز خویش می بردم در وصال تو
گر وارهم ز حسرت دیدار اندکی
ما هم روانه ایم به دربای بی کنار
ای سیل اشک، پای نگهدار، اندکی
از راه دور آمده ام، در دیار تن
جان، پشت داده است به دیوار، اندکی
خوشتر حزین ، که در غم دیرینه تن زنم
بی صرفه گو بود لب اظهار، اندکی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.