هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تجربه‌ی عرفانی و روحانی خود سخن می‌گوید، از رسیدن به یار (معشوق یا خدا) و فدا کردن جان در راه او. او از پاک شدن از خودی و رسیدن به وحدت با خدا، و همچنین از رهایی از دغدغه‌های دنیوی و رسیدن به آرامش روحانی می‌گوید. این شعر پر از مفاهیم عرفانی مانند فنا، بقا، وحدت، و عشق الهی است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به کار رفته نیاز به دانش ادبی و عرفانی دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب می‌شود.

شمارهٔ ۸۷۷

حیران لقایی شدم امروزکه دانی
باقی به بقایی شدم امروز که دانی

یار آمد و جان گشت فدای قدم او
قربان وفایی شدم امروز که دانی

فیض نظر پیر خرابات، بنازم
خاک کف پایی شدم امروز که دانی

زنگ تن، از آیینهٔ جان پاک زدودم
یعنی به صفایی شدم که امروز که دانی

بگرفت مرا از خود و خود را به عوض داد
ممنون عطایی شدم امروز که دانی

از شرک دویی، ترک خودی کرد خلاصم
از خود به خدایی شدم امروز که دانی

کوته نظری حلقهٔ بیرون درم داشت
محرم، به سرایی شدم امروز که دانی

فقر شب هستی، چو گدا دربدرم داشت
آسوده به جایی شدم امروز که دانی

از شیوهٔ آن حسن، خبردار نبودم
مفتون ادایی شدم امروز که دانی

هر پرده که نی راست، حزین از دم نایی ست
بیخود به نوایی شدم امروز که دانی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.