۱۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۸۴

مست صهبای الستم یللی
از می توحید مستم یللی

حبس تن بر مرغ روحم تنگ بود
این قفس، در هم شکستم یللی

کس به من، بیگانه تر از من نبود
ز اختلاط غیر، رستم یللی

چون دل من خلوت خاص تو بود
در به روی غیر بستم یللی

هیچ نقصانی مرا از مرگ نیست
آنچه بودم باز هستم یللی

از حجاب جسم بیرون آمدم
آخر این سد را شکستم یللی

در سماع عشق، محفل گرم بود
چون سپند از جای جستم یللی

در خرابات مغان، بیخود حزین
خوش به کام دل نشستم یللی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.