۱۳۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۰۴

چه خوش بود که به دی، طرح نوبهار کشی
پیاله بر رخ آن آتشین عذار کشی

رهین دست حمایت شود، چراغ دلم
شبی که دست بر آن زلف تابدار کشی

نمی کشی چو نقاب از رخ نهفته، چرا
نظاره را به سر راه انتظار کشی؟

رخت بهشت برین است، با بهار چه کار؟
لبی چو میکده داری، چرا خمار کشی؟

دراز شد شب هجران ز آسمان، وقت است
که انتقامِ من تیره روزگار کشی

دمید صبح بهار خطت، سزد که مرا
قلم به دفتر غمهای بی شمار کشی

جواب نکتهٔ رنگین اوحدی ست حزین
سزد که بر ورق لاله، این نگار کشی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.