۹۳ بار خوانده شده

بخش ۱ - مثنوی ودیعهٔ البدیعه که حزین آن را به تقلید از حدیقهٔ سنایی در هفتاد سالگی سروده است

کلّ ما فی الوجود لیس سواه
وحده لا اله الّا الله

دیده گر مغز بیند و گر پوست
رقم آفریدگاری اوست

شجر طور هستی، انسان شد
جلوه گاه جمال سبحان شد

آن شجر را زبان چو بار آمد
وقت توحید کردگار آمد

متعالی ز وصمت اطلاق
متجلی در انفس و آفاق

ازلش تا ابد دو تا نبود
ابدش از ازل جدا نبود

اوّل و آخر است از اسمایش
لیک واحد بود مسمّایش

وحدت او منزه از عددی
بی شریکی ست معنی احدی

ذاتش آیینهٔ تجلی علم
علم او درگشای جوهر حلم

لامکان آفرین، مکان گستر
کبریایش ازین و آن برتر

نقش هستی ز کلک او نقطی
مدّ صنعش کشیده است خطی

در حقیقت عدم شماری نیست
نقطه و خط جز اعتباری نیست

لوح توحید اوست ساده ز حرف
مغز حرف است این حدیث شگرف

حرف و صوت انفعال و او ذاتی ست
هر چه گوییم، باد پیماییست

لب کج نغمه، نیست دستان زن
دم فروبسته، یا زبان الکن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:بخش ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.