۱۲۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۱۰

آگه ز بی وفایی اغیار گشته ای
از جام حسن مستی و هشیار گشته ای

چون گل شده ست دامن پاک تو غرق خون
گویا سراسری به دل زار گشته ای

مشکین شده ست رنگ تو ای خطّ سبزفام
از بس در آفتابِ رخ یار گشته ای

فتوا ز رشک کرده هدر خون آینه
از ما زیاده تشنهٔ دیدار گشته ای

سرگشتگی بس است حزین ، آسمان نیی
بنشین به کوی عشق، که بسیار گشته ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.