هوش مصنوعی:
این شعر از حافظ، با استفاده از تصاویر طبیعی مانند غنچه، بلبل و گل، به بیان احساسات عاشقانه و دردهای عاطفی میپردازد. شاعر از عشق، فراق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید و با اشاره به مفاهیمی مانند فریب، اسارت و غربت، عمق احساسات خود را بیان میکند. همچنین، اشاراتی به مفاهیم فلسفی و عرفانی مانند زهد، عقل و تقدیر نیز دیده میشود.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و اسارت ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.
شمارهٔ ۴۶
شکفته غنچۀ خندان و گویی از دهنش
چکیده خون دل بلبلی به پیرهنش
چنان ز ساغر گل بلبل چمن مست است
که بیفریب توانی کشید در رسنش
به خواب چشم تو مایل ترم که می ترسم
رسد به عقل شبیخون لشکر فتنش
کجا خلاص شود دل که دست و پا بستند
بدام زلف و فکندند در چَهِ ذقنش
ز حمل بار غمت آسمان چرا ترسید
مگر معاینه کردند روزگار منش
دلم رمیده ز زهد آنچنان که نتوانم
کشید جانب مسجد به صد هزار فنَش
به پای لاله کدامین شهید مدفون است
که از لحد بدر افتاده گوشۀ کفنش
کسی که گشت به غربت اسیر چنبر عشق
عجب مدار که یادی نیاید از وطنش
غبار را دل آینه فام صافی بود
ولی به زنگ شد آلوده از غبار تنش
چکیده خون دل بلبلی به پیرهنش
چنان ز ساغر گل بلبل چمن مست است
که بیفریب توانی کشید در رسنش
به خواب چشم تو مایل ترم که می ترسم
رسد به عقل شبیخون لشکر فتنش
کجا خلاص شود دل که دست و پا بستند
بدام زلف و فکندند در چَهِ ذقنش
ز حمل بار غمت آسمان چرا ترسید
مگر معاینه کردند روزگار منش
دلم رمیده ز زهد آنچنان که نتوانم
کشید جانب مسجد به صد هزار فنَش
به پای لاله کدامین شهید مدفون است
که از لحد بدر افتاده گوشۀ کفنش
کسی که گشت به غربت اسیر چنبر عشق
عجب مدار که یادی نیاید از وطنش
غبار را دل آینه فام صافی بود
ولی به زنگ شد آلوده از غبار تنش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.