۳۰۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳

ای کرده متجلی رخت از دیده هر خوب
وی حسن و جمال همه خوبان به تو منسوب

بر صفحه ی رخساره ی هر ماه پری روی
حرفی دو سه از دفتر حسنت شده مکتوب

محبوب ز هر روی به جز روی تو نبود
خود نیست به هر وجد به جز روی تو محبوب

بر عکس رخت چشم زلیخا نگران بود
در آینه ی روی خوش یوسف یعقوب

در شاهد و مشهود تویی ناظر و منظور
در عاشق و معشوق تویی طالب و مطلوب

در میکده ها غیر تو را می نپرستند
آن کس که کند سجده بر سنگ و گل و چوب

جاروب غمت کرد مرا جامه ی دل پاک
وین خانه کنونست به کام دل جاروب

زان زلف پراکنده و زان غمزه فتان
پر گشت جهان سربسر از فتنه و آشوب

محجوب نباشد ز رخت مغربی ای دوست
گر خود به خود است از رخ زیبای تو محجوب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.