هوش مصنوعی: این متن عرفانی از مولانا بیان‌گر تجربه‌ای روحانی و اتحاد با معشوق ازلی است. شاعر از مستی معنوی و رهایی از حجاب‌های ظاهری سخن می‌گوید، جایی که زیبایی و زشتی، دوست و دشمن، همه یکی می‌نمایند و حقیقت واحد آشکار می‌شود. او به وحدت وجود اشاره دارد و اینکه همه چیز بازتابی از ذات الهی است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در متن برای درک و تجزیه‌وتحلیل، به بلوغ فکری و آشنایی با مبانی عرفان اسلامی نیاز دارد. نوجوانان زیر 16 سال ممکن است در فهم لایه‌های معنایی این شعر با دشواری روبه‌رو شوند.

شمارهٔ ۲۳

ساقی باقی که جانم مست اوست
باده در داد کان بیرنگ و بوست

بی دهن جان باده را در کشید
کاو منزه از خم و جام و سبوست

نور می در جان و در دل کار کرد
نار وی در استخوان و مغز و پوست

دیدم از مستی چو مستی را قفا
عالمی را بی قفا دیدم که روست

چون حجاب ما یقین شد مرتفع
هردو عالم را بکل دیدم که اوست

مهر بکد آنرا که ذره خواندمی
بحر بود آنرا که می گفتم جوست

زشت و نیکو می نمود اما نبود
هر کرا من گفتمی زشت و نکوست

هر کرا دشمن همی پنداشتم
آخرالامرش چو دیدم بود دوست

مغربی چون اختلافی نیست هیچ
رو زبان درکش چه جای گفتگوست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.