هوش مصنوعی: این شعر از عاشقانه‌های کلاسیک فارسی است که در آن شاعر از درد فراق و از دست دادن دل به دست معشوق می‌نالد. او توصیف می‌کند که چگونه معشوق با نگاه‌های فریبنده‌اش دل او را ربوده و آرامش را از او گرفته است. شاعر از دست دادن عقل، هوش، جان و دل را بیان می‌کند و احساس بی‌پناهی و سردرگمی خود را شرح می‌دهد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۶۹

دلی نداشتم آن هم که بود، یار ببرد
کدام دل که نه آن یار غمگسار ببرد

به نیم غمزه روان چه من هزار بود
به یک کرشمه دل همچو من هزار ببرد

هزار نقش برانگیخت آن نگار ظریف
که تا به نقش دل از دستم آن نگار ببرد

به یادگار دلی داشتم از حضرت دوست
ندانم ارچه سبب دوست یادگار ببرد

دلم که آینه روی دوست داشت غبار
صفای چهره او از دلم غبار ببرد

چو در میانه درآمد خرد کنار گرفت
چو در کنار درآمد دل از کنار ببرد

اگرچه درد دل مسکین من قرار گرفت
ولیکن از دل مسکین من قرار ببرد

به هوش بودم یا اختیار در همه کار
زمن به عشوه گری هوش و اختیار ببرد

کنون نه جان و نه دل دارم، نه عقل و نه هوش
چو عقل و هوش و دل و جان هر چهار ببرد

چو آمد او به میان رفت مغربی زمیان
چو او به کار درآمد مرا ز کار ببرد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.