۲۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۲

ای روی تو در حجاب کَونین
بردار ز رخ نقاب کَونین

حیف است که بحر تو نهان است
وانگاه عیان حجاب کَونین

با بحر وجود تو نشاید
ای دوست دمی سراب کَونین

برقی به جهان ز مهر رویت
بشکافت ز هم سراب کَونین

نی‌نی غلطم که هست رویت
ظاهر تر از آفتاب کَونین

محجوب هستم و مانده ام دور
از روی تو در حجاب کَونین

سرچشمه ی چشم من به کلی
پوشیده شد از تراب کَونین

عمریست که تشنه ی توام من
سیراب شده ز آب کَونین

برتافت عنان جان و دل را
از جانب تو حباب کَونین

خواهم که شوم خراب چشمت
تا کی بشوم خراب کَونین

زین بیش مدار بیقرارم
سرگشته در انقلاب کَونین

از گردن مغربی به لطفت
بگشا گره طناب کَونین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.