هوش مصنوعی: شاعر در این متن به دنبال گمشده‌ای معنوی می‌گردد که او را از خودش رها کند. او از خستگی از خود و نیاز به رهایی می‌گوید و از عشق و شراب به عنوان راه‌هایی برای فراموشی و نجات یاد می‌کند. شاعر از ساقی می‌خواهد که با نگاهی به دلش، او و دیگران را از رنج‌ها نجات دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین استفاده از استعاره‌هایی مانند شراب و مستی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۳۷

کو جذبه که آن بستاند مرا از من
کو جرعه که تا گردم فارغ از من

کو باده ئی که تا بخورم بیخبر شوم
از خویشتن که سخت ملولم ز خویشتن

کو آن عزیز مصر ملاحت که تا دمد
یک دم خلاص یوسف جان را از جنس تن

کو ساقی موءید باقی که در ازل
بودی مدام نقل و میم زان لب و دهن

در حالتی چنین که منم دردمند عشق
درمان دردمن نبود غیر درد من

ای ساقی که مستی از باب دل تست
از روی مرحمت نظری بر دلم فکن

چشمت بیک کرشمه تواند خلاص داد
چون من هزار خسته درون را از این فتن

مشکن دل شکسته مارا که پیش از این
از خود شکسته است از آن زلف پر شکن

در حلق جان مغربی انداز زلف خود
اورا بدست خویش برار از چه بدن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.