هوش مصنوعی:
این متن عرفانی و عاشقانه بیانگر وابستگی کامل شاعر به معشوق الهی یا انسانی است. شاعر تأکید میکند که هیچکس به خودی خود به سوی معشوق نمیرود، بلکه تنها با جذبه و کشش معشوق است که این راه پیموده میشود. تمام افکار، گفتگوها و جستجوهای شاعر تحت تأثیر معشوق است و گویی整个世界 در گرو محبت اوست. شاعر خود را مست و وابسته به معشوق میداند و هر چه دارد از اوست.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عرفانی عمیق و استعارههای پیچیده است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مستی و وابستگی عاشقانه نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۴۸
هیچکس بخویشتن ره نبرد به سوی او
بلکه بپای او رود هر که رود بکوی او
پرتو مهر روی او تا نشود دلیل جان
جان نکند عزیمت دیدن مهر روی او
دل کششی نمیکند هیچ مرا بسوی او
تا کششی نمیرود سوی دلم ز سوی او
تا که شنیده ام کا او دارد آرزوی من
نمی رود ز خاطرم یک نفس آرزوی او
چون ززبان ماست او ۶ر نفسی بگفتگو
پس همه گفتگوی ما باشد گفتگوی او
تا که نبد ازو طلب طالب او کسی نشد
این همه جستجوی ما جمله ز جستجوی او
هست همهی دل جهان در سر زلف او نهان
هرکه دلی طلب کند کو بطلب ز موی او
بسکه نشسته روبرو با دل خوپذیر من
دل بگرفت جملگی عادت و خلق و خوی او
قدر نبات یافت آب از اثر مصاحبت
گُل چو شود قرین گِل گیرد رنگ و بوی او
مستوو خراب او منم جام شراب او منم
نیست بغیر من کسی میکده و ببوی او
می ز سبوی او طلب آی ز جوی او طلب
بحر شود اگر کسی آب خورد ز جوی او
مغربی از شراب او گشت چنانکه از سحر
تا بفلک همیرسد نعره و های و هوی او
بلکه بپای او رود هر که رود بکوی او
پرتو مهر روی او تا نشود دلیل جان
جان نکند عزیمت دیدن مهر روی او
دل کششی نمیکند هیچ مرا بسوی او
تا کششی نمیرود سوی دلم ز سوی او
تا که شنیده ام کا او دارد آرزوی من
نمی رود ز خاطرم یک نفس آرزوی او
چون ززبان ماست او ۶ر نفسی بگفتگو
پس همه گفتگوی ما باشد گفتگوی او
تا که نبد ازو طلب طالب او کسی نشد
این همه جستجوی ما جمله ز جستجوی او
هست همهی دل جهان در سر زلف او نهان
هرکه دلی طلب کند کو بطلب ز موی او
بسکه نشسته روبرو با دل خوپذیر من
دل بگرفت جملگی عادت و خلق و خوی او
قدر نبات یافت آب از اثر مصاحبت
گُل چو شود قرین گِل گیرد رنگ و بوی او
مستوو خراب او منم جام شراب او منم
نیست بغیر من کسی میکده و ببوی او
می ز سبوی او طلب آی ز جوی او طلب
بحر شود اگر کسی آب خورد ز جوی او
مغربی از شراب او گشت چنانکه از سحر
تا بفلک همیرسد نعره و های و هوی او
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.