هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق به ساقی و می‌خانه سخن می‌گوید و تضادها between عاشق و زاهد را نشان می‌دهد. شاعر از مستی، عشق، و بندگی صحبت می‌کند و به مفاهیمی مانند آزادگی و جانبازی اشاره دارد.
رده سنی: 16+ اشاره به مفاهیم شراب و مستی و همچنین مضامین عرفانی پیچیده که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۵۵

لب ساقی مرا هم نقل و هم جام است و هم باده
مدامم از لب ساقی بود مجموع آماده

برای عکس رخسارش ولی دارم چو آیینه
که همچون باده و جام است هم صافی و همساده

مرا مستی که از ساقی بود بگذار تا باشد
سر قرابها بسته در میخانه بگشاده

نهان از خویش و بیگانه بروی از دیر و میخانه
لب ساقی می باقی مرا همدم فرستاده

الا ای زاهد عابد من و دیر و تو و مسجد
مرا از نار می زیبد ترا تسبیح و سجاده

ندادی دل بدلداری چه دانی رسم جانبازی
که راه و رسم جانبازی نداند غیر دلداده

بتاب از مشرق جانم الا ای مهر تابانم
مرا بر تخت دل بنشین الا آن شاه شهزاده

توئی چون مردم دیده از آن نامت بود انسان
ولی چون مانده اشکی ز چشم مردم افتاده

ترا در بندگی آزاده چون مغربی باید
که بهر بندگی مردی بباید سخت آزاده
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.