هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از دردها و رنجهای خود مینالد و از ناامیدی و تنهایی سخن میگوید. او از دوری از معشوق و دشواریهای زندگی شکایت دارد و آرزو میکند که ای کاش صیاد (سرنوشت یا معشوق) به او توجه میکرد. همچنین، او از بیاعتباری دنیا و ناپایداری آن سخن میگوید و به لطف خداوند و امید به رهایی از غمها اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و رنج نیاز به درک بالاتری از زندگی دارند.
شمارهٔ ۶۹
نه من از تنگی دام است که در فریادم
می بنالم که بسر وقت رسد صیادم
سیر شد زینچمن سبز دل ناشادم
کاش میکرد بخود روی قفس صیادم
تیر کز شست بشد باز نگردد کمان
پند پیران چکنم منکه دل از کف دارم
گشت دور فلک از منت تعمیر مرا
خنک آنروز که سیلی برد از بنیادم
منکه از خلد برین دل نگران بستم بار
تا سر کوی تو دیدم همه رفت از یادم
خواجه دشوار پسند است و مرا روی سیاه
ترسم از بندگی خویش کند آزادم
گله از آدم خاکی نه طریق ادبست
گر چه آورد در این دیر خراب آبادم
لطف سلطان ازل خواست که از سجدۀ خاک
باد این نخوت بیهوده دهد بربادم
نخورم غم که برد باز بدان گلشن قدس
علت نخوت و مستی چو ز سر بنهادم
وارث ساقی کوثر شه مهر افسر طوس
آنکه با داغ غلامیش ز مادر زادم
می بنالم که بسر وقت رسد صیادم
سیر شد زینچمن سبز دل ناشادم
کاش میکرد بخود روی قفس صیادم
تیر کز شست بشد باز نگردد کمان
پند پیران چکنم منکه دل از کف دارم
گشت دور فلک از منت تعمیر مرا
خنک آنروز که سیلی برد از بنیادم
منکه از خلد برین دل نگران بستم بار
تا سر کوی تو دیدم همه رفت از یادم
خواجه دشوار پسند است و مرا روی سیاه
ترسم از بندگی خویش کند آزادم
گله از آدم خاکی نه طریق ادبست
گر چه آورد در این دیر خراب آبادم
لطف سلطان ازل خواست که از سجدۀ خاک
باد این نخوت بیهوده دهد بربادم
نخورم غم که برد باز بدان گلشن قدس
علت نخوت و مستی چو ز سر بنهادم
وارث ساقی کوثر شه مهر افسر طوس
آنکه با داغ غلامیش ز مادر زادم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.