هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، به موضوعاتی مانند عشق، امید، بخت، انتقام، و روزگار می‌پردازد. شاعر از یار و زلف او سخن می‌گوید، به امید و بخت اشاره می‌کند، و از خطاهای چشم مست و تفاوت دوست و دشمن می‌گوید. همچنین، به موضوعاتی مانند قیامت، رستاخیز، و ارزش انسان در هر جایگاه اشاره دارد. شعر با تصاویر شکار و صیدگاه دل، و انتقام در رستاخیز پایان می‌یابد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تصاویر مانند شکار و خون‌ریزی نیاز به درک بالاتری دارند.

شمارهٔ ۹۰

شد روی یار جلوه گر از زلف مشگبیز
صبح امید میدهد ای بخت خفته خیز

زینسان که میزند ره خلق این بت عراق
امسال متفق نشود خلق را جحیز

تا خود چها کند ز خطا چشم مست او
ز آن بیشتر که دوست ز دشمن دهد تمیز

یکشهر را بر ز قیامت قیامتی است
فردا مگر تو باز نیائی به رستخیز

برخواریم مبین و فرود آبچشم من
یوسف بهر کجا که نشیند بود عزیز

باری بدوش بسته ز دستار شیخ شهر
آری عروس زشت کند جهد در جهیز

با یاد زلف یار نخوابم شبان تار
کافعی گزنده را بود از ریسمان گریز

در هیچ شرعی باز نپرسند خون صید
برکش کمان درست فرو نه بتیغ تیز

در صیدگاه دل همه تا چشم میرود
مرکب بتاز و صید برانداز و خون بریز

آنخط سبز رونق زلف سیه شکست
حقا که انتقام نماند به رستخیز

ای خط ز بهر تیرگی روزگار ما
کافی نبود طرۀ شبرنگ تا تو نیز

خوبان برت بضاعت مزجاه جان بکف
آورده با ترانۀ یا ایها العزیز
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.