هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان عاشقی است که معشوق خود را با توصیفات زیبا و استعارات غنی ستایش می‌کند. شاعر از ناز و نیاز، عشق و محبت، و راز و نیاز با معشوق سخن می‌گوید و از جایگاه ویژه‌ای که معشوق در دل او دارد، پرده برمی‌دارد. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند حقیقت و مجاز، و نیز ستایش معشوق به عنوان موجودی فراتر از تصورات معمولی وجود دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعارات و اصطلاحات به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی برای درک کامل دارند.

شمارهٔ ۱۲۷

ایکه با لشگر مژگان دراز آمده‌ای
دل که تاراج تو شد بهر چه باز آمده‌ای

دگران ناز فروشند و لیکن گه و گاه
تو پری چهره سراپا همه ناز آمده‌ای

عجب است ایشه خوبان که بصید مگسی
با سپاه و سلب و چنگال باز آمده‌ای

جز تو کس راه ندارد به نهانخانۀ دل
پرده بردار که در پرده راز آمده‌ای

هیچ برسی تو که چونی و کجائی چه کنی
جان فدای تو که بس دوست گداز آمده‌ای

گر طبیبانه ببالین من آئی چه عجب
ناز پرداختی اکنون به نیاز آمده‌ای

خسروان رشک برد طالع محمود مرا
تا تو محبوب من ایرشک ایاز آمده‌ای

ایکه از کوچه او بگذری از پاس رقیب
با حذر باش که بر صید گراز آمده‌ای

کافران جمله بت روی ترا سجده برند
تو بر تخت شهنشه بنماز آمده‌ای

ایمغنی تو بزن رود بآهنگ عراق
زاهدا رو که تو با صوت حجاز آمده‌ای

کعبۀ اهل حقیقت در مسیر عرب است
ره بگردان که تو از راه مجاز آمده‌ای

نیرّا کام خود از خاک درش باز ستان
بر سر خوان شه بنده نواز آمده‌ای
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.