هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌باختگی خود سخن می‌گوید. او با توصیف معشوق و زیبایی‌هایش، از ناکامی‌ها و رنج‌های عشق خود می‌نالد و به بی‌وفایی معشوق اشاره می‌کند. همچنین، شاعر از تلاش‌های بی‌ثمر خود برای جلب توجه معشوق و دردهای روحی ناشی از این عشق نافرجام می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات و کنایه‌های موجود در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

شمارهٔ ۱۳۶

چمنی دیدم و کردم قدمی چند خرامی
چون شدم جمع پریدن خبرم شد که تو دامی

سر و کس مر نخرامد بت چین عشوه نداند
مه و خور نطق ندارد هله خود گو که کدامی

بحلاوت همه قندی بطراوت همه نسرین
به لطافت چو حریری بسفیدی چو رخامی

باید این طرز نگه کردن و یکبار رمیدن
ز تو آهو بچه آموخت در این شیوه تمامی

طمعی پختم و گفتم چو توئی دوست گرفتم
نه چو من عاشق خامی نه چو تو شوخ خرامی

گله بگذار که من پردۀ خاصان بدریدم
تو به بدعهدی و پیمان شکنی شهرۀ عامی

ننگ و نام دل و دینم همه با عشوه ببردی
چین بر ابرو نفکندی و نگفتی تو چه نامی

بچه تدبیر توان با تو بسر برد ندانم
هیچ محبوب ندیدم که برنجد ز سلامی

خواجه بر هندوی خالم ده و با کس مفروشم
ترک چشم تو مرا گر نه پسند و بغلامی

منکه بیغارۀ اغنیار ز نخوت نپذیرم
تو گرم سنگ بیاری چکنم با تو که جامی

روزی این سلسله بشکافم و از کاوش طفلان
آنقدر نعره زنم کاورمت بر لب بامی

وه چه در پای تو ریزد چو روی بر سر نیّر
من دل باخته درویش و تو مهمان گرامی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.