هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و پراحساس، از عشق، درد فراق، و رنجهای عاشق سخن میگوید. شاعر با تصاویر زیبا و استعارههای عمیق، احساسات خود را نسبت به معشوق بیان میکند و از تیغ ناز و زلف دامنگير معشوق مینالد. همچنین، اشارهای به نگاههای خیره و ملامت مدعیان دارد و در نهایت، از سوختن در آتش غم و بازی تقدیر سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عاطفی عمیق و استعارههای پیچیده است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و رنجهای روحی نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۴۰
در خاطر منی و بدل تیغ میزنی
خوش میکنی بدوستی ایشوخ دشمنی
روئی چو سیم دیدم ریختم خیال خام
خوردم چو تیغ ناز تو دیدم که آهنی
باری چنان بزن که نگیرد بدامنت
گر میزنی بر آتشم ای زلف دامنی
کس منع خوشه چین نظر چونتو مینکرد
با خوشۀ مگر چه کم آیدز خرمنی
عشق تو چید سنگ ملالت بدور من
بر من زکید مدعیان ساخت مأمنی
چونسوختی بر آتش غم آشیان دل
بازی بده بحلقۀ زلفش نشیمنی
جرمیکه رفته ز اهل نظر چیست خود بگو
چشم نظاره روشن و این روی دیدنی
خوش میکنی بدوستی ایشوخ دشمنی
روئی چو سیم دیدم ریختم خیال خام
خوردم چو تیغ ناز تو دیدم که آهنی
باری چنان بزن که نگیرد بدامنت
گر میزنی بر آتشم ای زلف دامنی
کس منع خوشه چین نظر چونتو مینکرد
با خوشۀ مگر چه کم آیدز خرمنی
عشق تو چید سنگ ملالت بدور من
بر من زکید مدعیان ساخت مأمنی
چونسوختی بر آتش غم آشیان دل
بازی بده بحلقۀ زلفش نشیمنی
جرمیکه رفته ز اهل نظر چیست خود بگو
چشم نظاره روشن و این روی دیدنی
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.