هوش مصنوعی:
شاعر از درد هجران و فراق شکایت میکند و از جان خود میخواهد که در روز وداع، همراه کاروان شود. همچنین با اشاره به بازی چوگان، به رابطه عاشقانه و تسلیم در برابر معشوق اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین استفاده از استعارههای ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۸
طاقتم نیست دلا بار غم هجران را
همره قافله کن روز وداعش جان را
قرص خور گر بخم زلف کشیدی چه عجب
اینچنین گوی بیایست چنین چوگان را
همره قافله کن روز وداعش جان را
قرص خور گر بخم زلف کشیدی چه عجب
اینچنین گوی بیایست چنین چوگان را
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.